صحبت تو
سلام عزیز دلم
امروز داشتم با مامان بابا صحبت میکردم و بحث رسید به اینکه:
مامان بابا: من داشتم ازت غیبت میکردم با خاله که سپیده اینقدر که بچه ها رو دوست داره وقتی بچه دار بشه کلا اختلاف بینمون پیش میاد چون نمیده بچه رو بغلمون
من: نه بابا الان دیگه حوصله بچه رو ندارم تازه خاله بهم گفته بود سپیده بچه دار شدی ترو خدا بچه رو بهمون بده من هم گفتم ترو خدا بغل کنین بچم رو و الا میگم چرا بچم رو بغل نمیکنن؟
اینم از صحبت دربتره تو عزیز دلم
.
.
قربونت بشم مامان و بابا در حال تدارکات عروسی هستن و کلی کار مونده تو که اون بالا بالا ها هستی مواظبمون باش و برامون دعا کن که همه چیز خوب پیش بره عزیز دلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی