، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

اینده ام از ان تو است

فرشته های من

 سلام عزیز دلم. نمیدونم الان کدوم قسمت اسمون نشستی و داری ما رو نگاه میکنی فقط بدون تو امیدی برام. شاید تنها دلیل ادامه دادن زندگیم تو باشی و بس دختر نازم پسر خوشگلم مامان میخواد بهتون بگه برای من و بابا دعا کنین . چند وقتی هست که بابا افسرده است .بینمون یک کدورت ایجاد شد اما فک نکنم حالش فقط واسه این باشه میگم خسته ام کلی کار دارم و ........ میدونین من هم از بابا انرژی میگیرم وقتی اونو اینجوری میبینم خودمم دشارژ میشم. برامون دعا کنین که گرمی زندگیمون چنان داغ بشه که بیام براتون تعریف کنم و بهتون بگم عزیزانم میدونم که از دعا شما بوده. اینو هم بگم اگه به من بود الان شما پیشم بودین ولی بابا فعلا گفته دست نگه میداریم تا وقتش. دوستو...
7 مهر 1392

بدون عنوان

این هم هدیه من واسه عشقم که از بابلسر خریدم و البته با مخالفت های بابا چون معتقد هست باید تمام لباسهای فرزندش مارک باشه   ...
2 شهريور 1392

قربونت بشم من

الهی قربونت بشم که تو کیش هم به فکرتم........     مامان و بابا رفتن سر خونه زندگیشون .14 تیر واسه مامان و بابا پر از خاطره بود .برامون کماکان مثل قبل دعا کن ...
1 مرداد 1392

دو تا متن که دوستشون دارم

آنی تکرار غریبانه ی روزها یت چگونه گذ شت وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود بامن بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت, از تنهایی معصومانه ی دستها آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت و در گیرودار ملال آور دوران زندگیت حقیقت زلالی دریاچه ی نقره ای نهفته بود؟ آنی اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری و در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز در آیی و اینک آن شکفتن و سبز شدن در انتظار توست در انتظار تو...... .................................................................................. تو را دوست میدارم اما بندی نیستم بر پاهایت عشق من به تو بال ست برای پریدنت آرزوی من اوج گرفتن در آسمان رویای ت...
19 خرداد 1392

صحبت تو

  سلام عزیز دلم امروز داشتم با مامان بابا صحبت میکردم و بحث رسید به اینکه: مامان بابا: من داشتم ازت غیبت میکردم با خاله که سپیده اینقدر که بچه ها رو دوست داره وقتی بچه دار بشه کلا اختلاف بینمون پیش میاد چون نمیده بچه رو بغلمون من: نه بابا الان دیگه حوصله بچه رو ندارم تازه خاله بهم گفته بود سپیده بچه دار شدی ترو خدا بچه رو بهمون بده من هم گفتم ترو خدا بغل کنین بچم رو و الا میگم چرا بچم رو بغل نمیکنن؟ اینم از صحبت دربتره تو عزیز دلم . . قربونت بشم مامان و بابا در حال تدارکات عروسی هستن و کلی کار مونده تو که اون بالا بالا ها هستی مواظبمون باش و برامون دعا کن که همه چیز خوب پیش بره عزیز دلم ...
1 خرداد 1392

عیدت مبارک البته پیشاپیش

عزیز دلم پیشاپیش عیدت مبارک امسال سال خوبی بود برام مخصوصا زمستونش امسال سالی بود که من و بابا به هم خیلی نزدیک شدیم امسال سالی بود که من و بابا موقعیت شغلیمون رو به دست اوردیم. بابا دوباره شروع کرد و من هم مبتدی وارد راهی شدم به نام کار و معلم شدم امسال سالی بود که استارت های عروسی من و بابا زده شد و هر بار یک قدم رفتیم جلو مطمئنم سال 92 بهترین هست چون من عروس 92 و بابا داماد 92 هست کاش نی نی مون هم 92 ای باشه که نور علی نور بشه دیگه نمیرسم بیام نت پس پیشاپیش بهت عید رو تبریک میگم و میخوام ازت برا من و بابا دعا کنی و سفارشات لازم رو به خدا بکنی ...
27 اسفند 1391

اینه و شونه خرسی

عزیز دلم وقتی بچه بودم یک شونه داشتم که خیلی دوسش داشتم تقریبا شبیه عکس پایین بود . امروز که رفتم بازار رفتم تا واسه خودم یک لاک پاک کن بگیرم  که اینو دیدم و برات خریدمش     ...
5 اسفند 1391

عشق من روز عشق مبارک

مامانم روز عشق رو بهت با تاخیر تبریک میگم من و بابا علاوه بر اینکه عاشق هم هستیم اما مطمئن باش تو که بیای عاشق تو هم خواهیم بود      ...
1 اسفند 1391